محمد صادق حاتمی

محمد صادق حاتمی

دست نوشته های محمد صادق حاتمی
محمد صادق حاتمی

محمد صادق حاتمی

دست نوشته های محمد صادق حاتمی

چگونه از منطقه امن خود خارج شویم

تا مدتها به این فکر میکردم که چگونه میتونم از کلبه ساکت و آروم و بی دغدغه ای که برای خودم ساختم خارج بشم و حین خارج شدن باید با چه ترس هایی روبرو بشم.آدمهای زیادی اطراف من هستند که تمایل دارند زندگیشون در سکوت محض بگذره و به پایان برسه ولی از وقتی خودمو شناختم متوجه شدم من اینجور آدمی نیستم که به مرگ طبیعی بمیرم.حتما یه کاری دست خودم میدم
از شوخی که بگذریم از وقتی جا و پام در پارس جنوبی سفت و محکم شد َ به این فکر میکردم " خوب قدم بعدی چیه؟". مطمپنا قرار نیست که روز و شب من همینجور یکنواخت و تکراری بگذره و باید یه کاری کنم.
به برنامه نویسی رباتیک رو آوردم.به یاد گیری زبان آلمانی و ژاپنی رو آوردم تا روز هام رو متفاوت کنم.الان که روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۴۰۴ هست در هتل هما شیراز دارم روبروم چند تا ژاپنی و چینی و تایلندی میبینم که اومدن هتل تا در همایشی درباره تاریخ ایران شرکت کنند.دلم میخواد نتیجه تمرینات زبانم رو برام باهاشون صحبت کنم تا لهجه هاشون رو بهتر درک کنم.اینطوری بیشتر میتونم به زبان ژاپنی مسلط بشم.همینطور که دارم اینا رو مینویسم به یاد داد و فریادهای دوستای ژاپنیم میافتم که به انگلیسی ازم ایراد میگرفتن که تو اصلا برای چی میخوای ژاپنی یاد بگیری؟ جواب میدادم بخاطر آشنایی با فرهنگ سامورایی ها.پاسخ میدادند ما در مدارسمون هم خیلی ها از سامورایی ها خبری ندارند و اونها رو نمیشناسند.بیاد آموزش و پرورش خودمون افتادم که همین نقایص رو در تاریخ کشورمون داشتند و دارند.بگذریم